آثار و آراء سید نصراله شاهرخی



هفت روز از پاییز گذشته بود که بهار زندگی من شروع شد. نمیدونم برگ ریزان پاییز بود که بهار زندگی من رو تحت تأثیر قرار داده بود یا نه؟ اما چیزی که از بهار زندگیم بیاد میارم، مثل پاییز دلگیره. روزای اول زندگیمو طبیعتاً خودم یادم نمیاد؛ ولی چیزی که برام تعریف کردن اینه که اعضای خانواده و فامیل‌هامون منو دوست داشتن. وقتی توی گهواره بودم نوار کاست قرآن برام میذاشتن و صدای قرائت قرآن بخشی از روز من رو پر میکرده. این قرآن شنیدن ها به اون منجر شد که از همون ابتدایی که حرف زدن رو یاد گرفتم، قرآن خوندن رو هم شروع کردم و بهمین خاطر در مرکز توجه دوستان و آشناهامون قرار گرفتم. دو سه ساله بودم که توی خونه‌مون تعمیرات ساختمونی داشتیم و من هم با این مصالح ساختمونی بازی میکردم. بعد مدتی ناراحتی گوارش پیدا کردم و مشخص شد که این ناراحتی گوارش من بخاطر ورود میکروبهای این مصالح ساختمونی به معده منه
ادامه در پست های آتی.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل کجازی پی دی اف سامانه ارتباط سازان (مازندران-بابل) مقالات و تحقيق دانشجويي پارسا29 دانلود iranfanavari تاریخ اسلام و معاصر ایران و جهان مجله خبری تخصصی فیلم و سریال میلیونر شدن|کسب درآمد در منزل financeiran دانلود فایل قانان